طهارت زیر صفر
نوشته شده در اکتبر 23, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
الدرود و رحمت الله
مشکلی داشتیم میخواستیم با شما در میان بگذاریم چند وقتی است در ایران به صورت خفنگ هوا سرد شده و در دستشویی هم اب گرم برای طهارت گرفتن هست ولی گاز قطع شده و آب سرد هست فقط شما گفتید برای این که درست طهارت انجام شود باید تا دو انگشت در اعماق مقعد سفر کرد ولی با این آب سرد و هوای سرد دو انگشت دسته بیلی می نماید و روزگار را بر ما سیاه کرده است اگر ممکن هست راه جدیدی برای نیل به این هدف پیشنهاد فرمائید والسلام علیکم و رحمت الله و درکاته
islam=terrorism
هو الغائط
می بینیم که بحث شیرین غائط و طهارت که به همراه آداب دخول، یکی از
مسایل کریمه جهان اسلام است مورد توجه و اقبال برادران قرار گرفته و این
مایه بسی خرسندی است.
برادر، مساله مطروحه یکی از نشانه های حقانیت مذهب شیعه و فقه جعفری و نیاز به نایب الامام و ولی فقیه است.
چرا که خداوند قاطر متقال و رسولش در شبه جزیره مشکل برودت جوی نداشتند و
لذا چیزی در این باب در قرآن کریه و سیره و سنت نبوی نیامده، همچنانکه هرزة
محمد (اللهم سر به خلا محمد و آل محمد) آن گاه که در دین جهانی اسلام که
برای تمام بشریت انزال گردیده مسلمین را دعوت به پنج بار صلاة در شبانه روز
می نماید، نمی فرماید که ساکنین قطبین که در سال یک شبانه روز دارند
حکمشان چیست و اینجاست که نقش ولایت فقیه و مرجعیت شیره در این برهه خطیر
زمانی آشکار می گردد.
اما در باب مساله مطروحه، زین الغین ابو خلال طبرسی از امام بزار (عر) همین مساله را استفتاء می کند و امام در پاسخ ایشان می فرماید:
سِیغُوا الاَصَابیعِکَ في مَقعَدِکَ اَو فَمِکَ اِنَّ الله خَلَقَ الفَم وَ المَقعَد حَارَّة
انگشتانت را [پیش از طهارت] در مقدت یا دهانت فرو کن [و نگه دار تا گرم شوند] براستی که خداوند دهان و مقعد را گرم آفرید.
این حدیث علاوه بر پاسخ به مساله نشانه ای از علم بی کران امام نیز هست
چرا که می دانیم امروزه پزشکان نیز درجه تب را در یکی از این دو ناحیه فرو
می کنند.
والله العالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
سی ام شعبون بی مخ 1429 هق
بیضیه قم
کفاره روزه
نوشته شده در اکتبر 23, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
جوانی هستم پیرو احکام دین و مسلمین،
همانطور که در کتاب عزیزمان قرآن آمده است، کفاره ی روزه نگرفتن اجباری برابر با کردن،ببخشید؛ سیر کردن 60 نیازمند میباشد.
بنده به دلیل کوتاهی در این امر روزه نگرفتن ،تصمیم به انجام کفاره شدم،اما بنده بنا به شرایط اجتماعی در عصر آغا امام زمان،توانایی جسمانی سیر کردن 60 انسان را نداشته و نخواهم داشت.من تا به اکنون تنها به سیر کردن 32 فاحشه در محله و شهر خود اقدام کرده ام ولی برای بیشتر آنها به دلیل سرما و تحریمات از سوی برخی از استکبارات جهانی دچار مشکل کاپو.. میباشم.(م-س-گ2978)
مشکل بعدی من در مورد سن این افراد میباشد و از جایی که بنده از همجنسبازی بسیار متنفر میباشم ، پرسش کنم که سن و جنس برای سیر کردن چقدر در جهت رفع کفاره ضروری می باشد ؟ و اینکه از کجا باید مطمئن شویم که نیازمند مورد قبول حق،سیر شده است.؟
خدا
هو السیّار
سیر کردن از سنن حسنه ایست که در اسلام بدان بسیار تاکید شده است.
هرزة علی (عر) از نخستین کسانی بود که به سیر کردن ایتام و بی سرپرستان و ابن السیبیل می پرداخت.
بجز از قلی که داند که چه بود سیر کردن
به یتیــم و مـادر وی که نـدا دهـد خــدا را
لذا شما به این سنت حسنه بپردازید و بدانید خداوند در آخرت شما را بسیار سیر خواهد کرد.
نشانه سیر شدن خیلی مهم نیست و از آن جایی که به فرموده «الاعمال
بالنّیات» همین که شما نیت سیر کردن را به قصد مقاربت انجام دهید کافی است.
والله العالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
سی ام شعبون بی مخ 1429 هق
حوزه بیضیه قم
ذو الجناح
نوشته شده در اکتبر 23, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
« هر که مهر ذوالجی(ع) در دل ندارد، دين ندارد ….. دين و ايمان، غير حبّ ذوالجی(ع) امکان ندارد »
از وبلاگ من: I_love_you_Zolji.asbianblog.com
حضور سرور ابلق، آیت الله العظمی کمرونی (سر ته)
سلامٌ علیکم،
مادیانی هستم شبق و تازه بالغ که به تازگی به افتخار شرکت در مسابقات پرش با مانع نائل آمده ام. چندی پیش بنا بر فطرت خداجو و قشوشده ی خود به مطالعه ی ادیان جهان پرداختم تا بتوانم دین حق را بیابم و اصطبل آخرت خود را گارانتی نمایم.
بنده قبلاً به مقتضای جبر جغرافیایی به مذهب حنفی معتقد بودم، اما به لطف الاهی با شریعت مقدسه ی اثنی حشری آشنا شده ام و با مطالعه ی زیارت عاشورا به مقام شامخ و کرامت اسب در این مذهب پی بردم. در واقع، رشادت و ایثار اهل اصطبل آقای امام حسین و بخصوص ابعاد شخصیتی یکه تاز صحرای کربلا ،حضرت ذوالجناح (روحی لیاله الفداء)، و نیز قامت برازنده ی ایشان (که در تابلوی استاد فرشچیان دیده ام) توجه اینجانب را چنان به خود معطوف داشته، که به محبّان اهل اصطبل پیوسته ام و علی الخصوص ایشان را ایده آل و اسوه ی یک اسب رشید، غیور و باتقوا می بینم. از خدا پنهان نیست، از شما چه پنهان، حبّ و ارادت بنده به ایشان به حد فتیشیسم رسیده ولذا می خواهم هر طور شده در آخرت با ایشان محشور شوم.
شما را به ناموس حضرت ذوالجناح و به آبروی اسب مبارک مهدی موعود (عجل الله چارنعلاته) که متأسفانه اسم شریف ایشان را نمی دانم، قسم می دهم که بفرمائید چیکار کنم تا در سرای باقی از شفاعت این بزرگواران بهره مند و از مجاورت پرفیض شان برخوردار گردم.
مرکب راهوار شما،
جناحه (قره قوروت)
Farhad
هو الیآبو
سلام علیلیلیلیلیلیلی (جو ذوالجناح [علیها سلام] ما را گرفت)
خواهر اسب،
احسنت و تبارک الله
زبان بنده قاطر … قاصر است از این همه خروص و تقوی الهی در شما بانوی
گرامی. بی گمان دست بی بی دو عالم فاطمه زهرا به توبره شما خورده که چنین
مقوّا و مصفّا شده اید.
ابو قاطر ازغدی در مکارم الاشتر از جوات الائمه نقل می کند که فرمود اگر
ذوالجناح (ع) نبود قیام کربلا نبود و اگر قیام کربلا نبود اسلام هم نبود
پس اگر ذوالجناح (ع) نبود اسلام هم نبود.
لذا به شما توصیه می نمایم که مانند برادر رضازاده که با اقتدا به نام
نامی ابالفضل وزنه های به آن گندگی را بالا می برد، شما هم بر روی پالانتان
نام ذوالجناح (ع) را درج کنید تا به حول و قوه ذوالجناحی از روی موانع به
راحتی بپرید.
تقریبا تمامی بزرگان دین ما اسب ها را دوست می داشتند. مثلا حضرت رسول
مومنین را به آموزش اسب سواری به فرزندانشان توصیه می کنند و امام خمینی
(قد سرسره) هم می فرمایند:
من اسب سواری نمی کنم ولی اسب سواران را چرا
حال به مناسبت ایام مبارک شهادت حضرت سیّد الشهوات مصیبتی به یاد ذوالجناح (ع) بخوانیم:
(سینه دو ضربی)
اسب امام حسينم يه اسب تند وتيزم
به من میگن ذوالجناح پيش همه عزيزم
کسی به غير از امام سوار من نميشه
محبتش تو قلبم خيلی دونده ريشه
تو چشمای درشتم يه آسمون ستاره س
تو سينه ي من اما يه قلب پاره پاره س
(جواب)
اسب امام حسينم يه اسب تند وتيزم
به من میگن ذوالجناح پيش همه عزيزم
چشمای من به رنگ آسمون کربلاست
اشکای من برای تشنگی بچه هاست
وقتی امام پيشمه ساکت وسر به زيرم
وقتيکه نيست کنارم تنها وگوشه گيرم
امام حسينو بردم سوار خود به ميدان
تا که امام بجنگه با دشمنای اسلام
(جواب)
اسب امام حسينم يه اسب تند وتيزم
به من میگن ذوالجناح پيش همه عزيزم
حالا
بزن بریم به سرعت ذوالجناح
بزن بریم کربلا
بزن بریم سراغ قبر آقا
بزن بریم کربلا
بزن بریم کربلا
بزن بریم کربلا
(جواب)
بزن بریم کربلا
بزن بریم کربلا
اجر همگی با ذوالجناح (علیها سلام)
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
چهارم محرم المبارک 1429 هق
حوزه بیضیه قم
غلبه نفس اماره
نوشته شده در اکتبر 23, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
بنده مردي 32 ساله و متأهل و متعهد هستم اهل نماز و روزه و خمس و دعا هستم. همه مرا فردي مذهبي و مؤمن مي دانند در ظاهر فردي داراي محاسن و حزب الهي هستم در قلبم علاقه شديدي به ائمه خصوصاً به امام حسين(ع)، حضرت زهرا(س) و امام زمان(عج) دارم از حاميان جدي ولايت فقيه هستم. سعي كرده ام لقمه حرام به خانه نبرم و از محرمات دوري كنم و نمازم را سر وقت بخوانم.اما آنچه من و ايمانم را تهديد مي كند قوه شهوت است كه اكثر مواقع مرا اسير خود مي كند و خصوصاً تماشاي تصاوير نامناسب اينترنتي.هر كار مي كنم نمي توانم از دام آن خارج شوم، از ترس اين حالتم حتي كامپيوتر براي خانه نخريدم ولي در محيط دانشگاه كه فراوان در دسترس مي باشد و هر چه به خودم و خدا قول مي دهم كه نگاه نكنم هنوز نتوانسته ام. جالب تر آنكه بيشتر جستجويم در اينترنت از روي كنجكاوي است ولي از جاهاي نادرست سر در مي آورم و سرگرم آن مي شوم. حال با اين اوصاف بگوئيد چه كنم تا از اين دام رها شوم؟ و وضعيت گناه و ثواب و عقاب من چگونه است با آن عبادات و اين گناه؟
Behrooz
هو القوّاد
برادر متدیّوس
نظر به این که شما با وجود متاهل بودن همچنان در حال غلبه نفس اماره هستید،
توصیه می شود این نفس اماره را احتیاطا به طریق شرعی، یعنی متعه یا نکاح
دایم رفع نمایید.
بنده خود به حکم شرایط مدتی به شغل شریفی مشغول بودم و می توانم توصیه ای فنی بنمایم.
شما هر کجا گنبدی، مرقدی، بقعه ای، مقعدی، اما زاده ای، سقا خانه ای چیزی
دیدید گوش به زنگ باشید و هر خانم چادری ای دیدید که چادرش را پشت و رو سر
کرده بود، بدانید ایشان متعه ای هستند. پس قدم جلو بگذارید و نفس اماره را
در ایشان به طریق شرعی و خداپسندانه خالی نمایید.
والله العالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
نهم محرم المبارک 1429 هق مصادف با شب هاشورا
بیضیه قم
موی مخرج
نوشته شده در اکتبر 26, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
سوال در مورد کوتاه کردن موهای زائد بود. من از یکی از مراجع شنیدم موهای زائد را باید وقتی به اندازه ی یک بند انگشتی که باهاش بیلاخ می دهیم شد کوتاه کرد. مرجعی دیگر می گوید باید وقتی به اندازه ی سم شتر نجاستخوار شد آن را کوتاه کرد. مرجعی دیگر میگوید وقتی به اندازه ی آیت تناسلی خودتان شد باید کوتاهش کنید. برخی نیز میگویند اصلا نباید کوتاه شود و کوتاه کردنش گناه کبیره هست و خداوند متقال دهن آدم را سرویس می کند. من در این مورد سرگشته و سرگردان هستم که چکار کنم لطفا مرا راهنمایی کنید.
soushians
یا محبّ الغواریل
احتیاط واجب آن است که موی مخرج صفر نباشد چرا که در آن صورت مومنینی که
حتما موی صورتشان بزرگتر از صفر است، در چنین حالتی کسرشان بی نهایت می شود
و از آن جایی که بی نهایت بودن مخصوص زارت گاری تعالی است، این موجب شرک
می گردد.
لذا مستحب است موی صورت با موی مخرج برابر باشد تا از یک سو نشانه وحدانیت
الله است و از سوی دیگر نشانه برائت از دورویی و نفاق و مومن آن است که
پیدا و پنهان و بالا و پایین و صورت و مخرجش یکی باشد.
یکی از نشانه های تجلی وحدانیت الهی در مومنین در ماه های مبارک چون «رم از
آن»، همین یکی شدن صورت مخرج از هر حیث است و در این ایام الهی صورت
مومنین که همواره از حیث شکل چون مخرجشان است، از حیث بو هم چون مخرجشان می
گردد.
µ = موی صورت(احتیاط واجب>0)
µ’= موی مخرج (احتیاط واجب>0)
µ/µ’ = 1
و السلام علیکم و زحمة الله و درکاته
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
دوازدهم محرم المبارک 1429 هق
بیضیه قم
آداب کفن و دفن
نوشته شده در اکتبر 26, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
اُعوظ به نُعوظ بل لاشه حجیم
بیس میل لا هیر رحما نِیر رحیم
قل نُعوظ نکن برای جَسد
رجل اُن اَو امرإتُن حتی از حَسد
فلما جاءَش بدهد بوی فَسَد
و اِن کنتم داده لواط از قَصََد
کَذَبَل لا هول علی یول عظییییییم.
یک صلواتی عنایت بفرمایید…
ضمن سلام و ثنا به حضور انور مقدس و نورانی شیخنا و مصباحنا حضرت آیتو لّاه کمرونی دامت برکاتوف به گور بابای هر کی آخونده و هرزه قائم نعوظ الدائم و الغایب المتواری و بالبشکن حاضر و نبی نا مصطفی احمد و الانتر والاحمق البل بل و العصفور قاسم محمد ، خاتم النبیین و المرسلین من الاسباجتی الی جوسبندان بع بع کنان فی الارض . قال الحکیم فی مطب ، اکل الرُطب حفظ بیضه ها فی انرجیه هسته ها
و اما بعد: ، مساله ای بود از بابت رسم الوداع زندگان از مردگانِ این دنیای فانی (funny) و زندگانی سرای باقی (baggy) . از حضرتش مسئلت دارم مرا در انجام آداب bag کردن مرده ام یاری دهد. و مرا بنمایاند که bag از چوب است یا پارچه یا بلاستیک یا با النایلون.
از خداوند گاوپرور گوسپند مزاج تمنا دارد شما را در روز حشر در یک کابین مجهز به دوش آب گرم در کنار کابین رسول الله و با خروار خروار ژتون و صد ها آلبوم محشور نمایند. اَن شاید لا
phoenixaim54
هو المرده شور
در باب آداب کفن و دفن، پس از غسل می بایست میّت را در یک جامه سه یا پنج
تکه بپوشانند و مستجب است این جامه از جامعة الدیزاینیة الایتالی مثل شیخ
الآرمانی باشد و محل دخول و خروج نکیر و بکیر و دیگر ملایک در کفن پیش بینی
شده باشد.
ایضا بایستی میّت را قبل از دفن طوری خوابانید که محور طولی بدنش با عقربه
قبله نما زاویه قائمه بسازد و سپس سه بار به جناح چپ و سه بار به جناح راست
قل داده شود.
پس مومنین سه بار پس گردن وی بزنند برای این که حواسش جمع شود و شهادتین را
درست بخواند و انگشت سبابه را در وی فرو کنند و حمد و سوره بخوانند.
والله العالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
بست هیجدهم محرم المبارک 1429 هق
بیضیه قم
مقایسه احکام با رساله آیت الله صانعی
نوشته شده در اکتبر 26, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
محضر آیت الله کمرونی(سرته) سلام علیکم
بنده یکی از مقلدان آیت الله العظمی صانعی هستم و در بعضی از احکام ایشان شک کرده ام که البته می دانم قصور از بنده است و نه احکام الهی که رعایت آنرا خدا دوست می دارد اما جهت بر طرف شدن شک بنده اگر توضیحاتی مرحمت بفرمایید جهت محکم شدن ایمان این حقیر کمال امتنان را دارم.
هو الهایده
حاج شیخ یوسف لو لوء الاطفال (قدقد الله بیضته الشریف) از علمای اخوش و
ابلق معاصر جهان اسلامند و از دوستان هم حجره ای و هم سجده ای بنده.
مساله 107-تمام بدن کافر معاند دینی ، حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.
البته ایشان کمی هم تسامح فرموده اند، وگرنه رای بنده این است که حتی
کافر معاند دینی به هر چیزی که نگاه کند و یا هر چیزی که اسمش را ببرد نیز
نجس می شود.
مساله 108-اگر پدر و مادر وجد و جده بچه نابالغ کافر معاند دینی باشند آن بچه هم نجس است و اگر یکی از آنها مسلمان یا غیر معاند باشد بچه پاک است.
یعنی علیرغم این که کافر معاند دینی همه چیزش نجس است، اما یک چیزش پاک
است و آن چیزی است که اگر دست یک مسلمان بدان برسد و … و از آن طریق بچه ای
بدنیا بیاید، آن بچه بدین سبب پاک می گردد.
مساله 206-اگر کافر شهادتین بگوید مسلمان می شود و کافر معاند دینی بعد از مسلمان شدن بدن وآب دهان و بینی و عرق او پاک است.ولی اگر موقع مسلمان شدن عین نجاست با رطوبت مسریه به بدن او بوده باید بر طرف کند و جای آنرا آب بکشد ولی اگر پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد و رطوبتی از آن باقی نمانده لازم نیست جای آنرا آب بکشد
این مساله در اصل دارای دو نکته است:
اول آن که یکی از راه های پاک شدن نجاسات یعنی گفتن شهادتین ذکر شده است.
یعنی چیزی که نجس است می تواند با قرائت شهادتین پاک شود.
از این رو مثلا شما اگر در هنگام اضطرار و پس از تخلّی آب و سنگ و چوب و
امثالهم برای تطهیر خود نیافتید، می توانید یک شهادتین با مخرج خود قرائت
کنید و آن گاه تطهیر می شوید.
دویّم آن که اگر کافری مثلا به دلیل گرمی هوا زیر بغلش در هنگام قرائت
شهادتین عرق کرده باشد و وی شهادتین را بخواند همه جای بدنش (فی الجمله
مخرجش که خشک بوده) پاک و مسلمان می شود و بهشتی می گردد، اما زیر بغلش تا
قیام قیامت نجس و کافر و جهنمی می ماند.
مساله 207-اگر موقعی که کافر معاند دینی بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد وآن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است ولی اگر در بدن او باشد پس از مسلمان شدن پاک می باشد.
این مساله، رای ما را در تبیین مساله پیشین تایید می کند، چرا که نشان
می دهد خواندن «شهادتین»، نه تنها کافر یعنی یک شخص را پاک می کند، بلکه
لباس وی، یعنی یک شیء را هم هکذا.
و این از فضیلت های شهادتین است.
مساله 1851-به کسی که در شهر خودش مشهور باشد سید است اگر چه انسان به سید بودن او یقین نداشته باشد می شود خمس داد.
این هم یعنی حتی به فرض این که جد ششم شما الاغش را جایی چال کرد و
امامزاده ای ساخت و خود را منسوب بدان کرد و هم ولایتی هایتان هم اعتراضی
نکردند، شما سیّد می شوید و خمس به شما تعلق می گیرد.
چیزهایی که موقع سربریدن حیوانات مستحب است-
مساله 2601-چند چیز در سر بریدن حیوانات مستحب است: اول :موقع سر بریدن گوسفند دو دست و یک پای آنرا ببندند و پای دیگرش را باز بگذارند و موقع سر بریدن گاو چهار دست و پایش را ببندندو دم انرا باز بگذارند و موقع کشتن شتر دو دست آن را از پایین تا زانو یا تا زیر بغل به یکدیگر ببندند و پاهایش را باز بگذارند و مستحب است مرغ را بعد از سر بریدن رها کنند تا پرو بال بزند.
این ها همه شان دلیل دارند و دلیل آن است که هریک از این حالات، یاد آور شهادت یا اسارت یکی از اولیای الهی است.
مثلا روایت است که هرزة ابراهیم هنگامی که می خواست اسماعیل را قربانی کند دو دست و یک پای او را بسته بود.
یا پس از واقعه تاشورا، اشقیا حضرت سگجا را مانند آنچه در مورد ذبح شتر گفته شده بسته و با خود می کشیدند.
صید ملخ-
مساله 2624:اگر ملخ را با دست یا بوسیله دیگری زنده بگیرند بعد از جان دادن خوردن آن حلال است ولازم نیست کسی که آنرا می گیرد مسلمان باشد ودر موقع گرفتن نام خدا را ببرد ولی اگر ملخ مرده ای در دست کافر باشد و معلوم نباشد که آنرا زنده گرفته است یا نه، اگر بگوید زنده گرفته ام حلال نیست.
خوب، می بینید که مسایل پیچیده و حیاتی ای چون این یکی، در سایه علماء شیره چقدر آسان می شوند.
مساله 2633:خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مکروه است و اگر کسی با آنها وطی کند یعنی نزدیکی نماید حرام می شود و باید آنها را از شهر بیرون ببرند و در جای دیگر بفروشند.
مساله 2634:اگر با گاو و گوسفند و شتر نزدیکی کنند بول و سرگین آنها نجس می شود و آشامیدن شیر آنها هم حرام است و باید بدون اینکه تاخیر بیفتد آن حیوان را بکشند و بسوزانند.
این مسایل نشان می دهند که مسلمین که به پیروی از سنت نبوی و سیره
معصومین از هیچ سوراخی نمی گذرند، در هیچ شرایطی بدون فتوا نمی مانند.
روایت است هرزة امام زعفر کاذب به خر مرده هم رحم نمی فرمودند و اگر می
دیدند خر مرده ای در راه افتاده در وی می گذاشتند و چون آن حیوان پیشتر
مرده بوده، لذا موجب تحریم قرار نمی گرفته است و شیر و بول و سرگینی هم
نداشته که بخواهد نجس شود.
مساله 2641:زیاد آشامیدن آب و آشامیدن آن بعد از غذای چرب و در شب به حال ایستاده مکروه است و نیز آشامیدن آب با دست چپ و همچنین از جای شکسته کوزه و جایی که دسته آن است مکروه می باشد.
سر پا آب نوشیدن همانقدر کراهت دارد که سر پا بول کردن.
پیشتر گفتیم که مومنین راستین، صورت و مخرجشان یکی است. لذا شما هر حکمی که
در باره ناف تا زانو دیدید می توانید به نظایر آن در گردن به بالا تعمیم
دهید.
آب آشامیدن با دست چپ و از جای شکسته کوزه و جایی که دسته آن است، بنا بر
روایات معتبر از عادات عجمان و اجنه است و موجب قبض و قولنج و باد می گردد.
لذا مکروه است.
مساله 2666:گوسفندی را که برای صدقه یا برای یکی از امامان نذر کرده اند پشم آن و مقداری که چاق می شود جزء نذر است واگر پیش از آنکه به مصرف نذر برسد شیر بدهد یا بچه بیاورد باید به مصرف نذر برسد.
عین همین مساله در مورد شیعیان جاری و صادق است.
یعنی یک مسلمان شیعه از آن جایی که خود بخود جزو نذورات آقا امام زنان است،
پشمش و بچه اش هم خود بخود باید وقف آقا شود. درست مانند گوسفند.
لذا احتیاط واجب آن است که پشمشان را پس از نوره مالیدن، جمع کنند و در بارگاه معصومین بریزند.
مساله 2668:اگر پدر یا مادر نذر کند که دختر خود را به سید شوهر دهد بعد از آن که دختر به تکلیف رسید احتیاط آنست که اگر بتوانند او را راضی نمایند که به سید شوهر کند.
هکذا احتیاط واجب آن است که اگر دخترشان از بزّاقین باشد، یعنی آب از لب
و لوچه مردم راه بیندازد، وی را به سیدی بدهند که روحانی باشد و مستحب است
به سید موسوی بدهند و نامش سنبلعلی و شهرتش کمرونی باشد.
والله العالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
بست بیستم محرم المبارک 1429 هق
حوزه بیضیه قم
وطی با گوسفند
نوشته شده در اکتبر 26, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
سلام علیکم
چند روزی است همسایه مان آقا ابوالفضل برای ولیمه عروسی پسرش آقا مصطفی گوسفندی به غایت زیبا و دلفریب با چشمان مشکی در پارکینک خانه اش بسته است.
هر وقت از جلوی خانه اشان رد میشوم و چشمم به پر و پاچه ی آن زیبای خفته می افتد بی اختیار عنان از کفم خارج میشود.
دیشب به سرم زد از روی دیوار به داخل پارکینگ بپرم، خدا خیلی دوستم داشت که والده محترم درب خروجی خانه را سه قفله کرده بود.
حاج آقا دستم به عباتان میترسم تا این زبان بسته قربانی شود مرا قربانی خود کند، به دادم برسید.
Behrooz
هو الواطی
به گمانم شما از سادات محترم باشید و خون رسول الله و ائمه اطهار در رگهای شما جاری باشد.
اصولا انبیا گوسفند باز بوده اند. از ابراهیم که خداوند برایش از آسمان
گوسفند نازل فرمود بگیر تا موسی و عیسی و محمد که خودشان گوسفند چران بوده
اند.
اصلا انس و الفتی است بین گوسفند و خدا.
بی شک اولین حیوانی که بعد از انسان (شاید هم قبل از او) وارد بهشت می شود، گوسفند است.
ببینید چقدر آیات و روایات در باب حضرت گوسفند (ع) داریم:
الأنعام
هشت فرد [آفريد و بر شما حلال كرد] از گوسفند
دو تا و از بز دو تا بگو آيا [خدا] نرها[ى آنها] را حرام كرده يا ماده را
يا آنچه را كه رحم آن دو ماده در بر گرفته است اگر راست مىگوييد از روى
علم به من خبر دهيد (143)
و بر يهوديان هر [حيوان] چنگالدارى را حرام كرديم و از گاو و گوسفند
پيه آن دو را بر آنان حرام كرديم به استثناى پيههايى كه بر پشت آن دو يا
بر رودههاستيا آنچه با استخوان درآميخته است اين [تحريم] را به سزاى
ستمكردنشان به آنان كيفر داديم و ما البته راستگوييم (146)
القصص
و چون به آب مدين رسيد گروهى از مردم را بر آن يافت كه [دامهاى خود را ] آب مىدادند و پشتسرشان دو زن را يافت كه [گوسفندان خود را] دور مىكردند [موسى] گفت منظورتان [از اين كار] چيست گفتند [ما به گوسفندان خود] آب نمىدهيم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پيرى سالخورده است (23)
پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سايه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم (24)
پس يكى از آن دو زن در حالى كه به آزرم گام بر مىداشت نزد وى آمد
[و] گفت پدرم تو را مىطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] براى
ما مزد دهد و چون [موسى] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حكايت كرد
[وى] گفت مترس كه از گروه ستمگران نجات يافتى (25)
طه
گفت اين عصاى من است بر آن تكيه مىدهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تكانم و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمىآيد (18 )
یکی از معجزات قرآن این است که کلمه گوسفند در قرآن 7 بار تکرار شده است و می دانیم که 7 از مقدس ترین اعداد است.
و جالب آن جاست که کلمه «عقل» در قرآن 13 بار تکرار شده است و نحسی 13 در
برابر تقدس 7 نشان می دهد خداوند گاری تعالی چه اشاره ای به موضوع دارد.
لهذا این شوق شما از جنس اشتیاق انبیاست و اگر خوب دقت کنید در همین
استفتا های قبلی می بینید که فقه شیعه تا چه حد در این باب (وطی با
حیوانات) غنی است و این جاست که باید از خود بپرسید چرا مثلا حکمی در باره
فرو بردن سر در کون گاو نداریم!
خوب واضح است، چون هیچ کس از ائمه و اصحابشان چنین کاری نمی کردند.
اما در باب وطی با حیوانات فتوا داریم. چرا؟
هان!
چرایش را آنان که ایمان دارند می فهمند و آنان که ایمان ندارند، خداوند بر ماتحتشان قفل زده و مصداق «انتم لا تفهمون» هستند.
والله العالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
بست چهارم صفر المسافر 1429 هق
بیضیه قم
حضرت نوح
نوشته شده در اکتبر 26, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
سلام علیکم
حاج آقا من زبانم لال باز شک کردم .
می گویند حضرت نوح (ع) از طرف خدا مامور شده که بجای نجات جان انسانها از طوفان ،جان حیوانات را نجات دهد وانسانها را بی خیال شده اند.
بنده سوالم اینست که نوح و خدایش مگر پیامبر و خدای انسانها نبوده اند ،پس چرا سرانسانها را زیر آب کرده وبرای حیوانات خدا و پیامبر شده اند.
وسوال دیگر اینکه حضرت یوگ (ع) که در افسانه ها پیامبر و سردسته حیوانات زمان خویش بوده است (گویا یک خرس بوده) با حضرت نوح (ع) مطابقت تاریخی دارند یا نه؟
والسلام علیکم وزحمت اللات و درکاته
یکی از مومنین به حضرت یوگ(ع) و72 تن از دوستان با وفایش
هو الدبّاب
در تذکرة اللوبیاء شیخ کلنگی روایتی دارد از نقّاش ابن ابو کلّاش از صحابه نزدیک رسول الله که می گوید:
روزی به حضرت وارد شدم و دیدم ایشان هدفون آیپاد در گوششان است و مکرر می گویند: دُب دُب دُدُب … دُب دُب دُدُب … و سر می جنبانند.
به یکباره حضرت چشمشان به ما افتاد و فورا هدفون از گوش در آورده و فرمودند: چه میخواهی ای ابو کلّاش؟
عرض کردم: فدایت شوم، گویا در خلسه بودید، چون می فرمودید دُب دُب دُدُب …
حضرت فرمود: آری، نوح (ع) با جبرئیل نزد من بودند و من داشتم با نوح گفتمان می کردم.
عرض کردم: یا رسول الله، حضرت نوح چگونه بودند و چه سیمایی داشتند؟
فرمود: رنگ پوستش از هزار سال آفتاب خوردن به قهوه ای گراییده بود، محاسن
دور دهانش به سفیدی گراییده بود، درشت اندام بود و گوش های برجسته ای داشت،
بینی اش سیاه بود، چهره بشاشی داشت و سرپوشی بر سر داشت.
همان دم من نقش آن حضرت را کشیدم و حضرت فرمود: والله که خودش است و تو چه خوب نقش می کشی یا نقّاش!
بعد ها باستانشناسان این نقش را پبدا کردند، ولی ساواک و جهودان
نگذاشتند منتشر شود چون می ترسیدند جهودان و مسیحیان دین خود را رها کرده و
به اسلام مشرف شوند.
این نقش در موزه تاریخ بریتانیا و در بخش محرمانه نگهداری می شود ولی سربازان گمنان امام زنان یک کپی از آن را به دست آورده اند:
تمثال مبارک حضرت نوح (ع):

این هم تمثال آن حضرت به همراه اصحاب:

این هم تصویر کشتی نوح:

والله الظالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
بست شیشم سفر المسافر 1429 هق
بیضیه قم
سیّد و چهارشنبه
نوشته شده در نوامبر 2, 2008 به وسیلهٔ sonbolali
چرا میگویند باید از سادات روزهای چهارشنبه فاصله گرفت خطرناک میشوند چرا
گفته نشده سه شنبه مثلا؟
soushians
هو الومپایر
مسلم از ابو هريره روايت مى كند كه : ((پيامبر صلى الله عليه و آله و
سلم دست مرا گرفت و فرمود: خداوند خاك را روز شنبه آفريد وئ سپس روز يكشنبه
كوهها و روز دوشنبه درختان را بر روى آن آفريد؛ روز سه شنبه بدى ها و روز
چهارشنبه نور را به وجود آورد و روز پنجشنبه حيوانات را بر روى زمين گسيل
داشت و آدم را بعد از عصر روز جمعه به زيور وجود آراست )). اين حديث را
احمد و نسائى نيز از ابو هريره نقل كرده اند.
بخارى و ابن كثير و عده اى ديگر گفته اند: ((ابو هريره اين حديث را از كعب
الاحبار گرفته است ؛ زيرا متن اين حديث با نص صريح قرآن كه مى فرمايد
آسمانها و زمين را در شش روز آفريده است در تعارض است )).
اضواء على السنة المحمديه ، ص 209.
از روایت مستند فوق به این نتیجه می رسیم که نحوست چهارشنبه با آفرینش نور در آن روز ربط دارد.
حال این که چرا سادات بزرگوار در روز های چهارشنبه که نور آفریده شده است، یک طوری می شوند معلوم نیست!
اما یک روایت معتبری هست که در آن ابن کثیف در سنن ابی یابو آورده که
حضرت رسول (صدلواط) فرموده نسب من و اهل بیتم به حضرت دراکولا (ع) می رسد.
والله العالم
الاحمق
سیّد سنبلعلی الموسوی الکمرونی
سیّم ذی المقعده 1429 هق
بیضیه قم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر