خش پایانی
مسلما پرهيزگاران را رستگارى است (۳۱)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا ﴿۳۱﴾
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا ﴿۳۱﴾
باغچهها و تاكستانها (۳۲)
حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿۳۲﴾
حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿۳۲﴾
و دخترانى همسال با سينههاى برجسته (۳۳)
وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿۳۳﴾
وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿۳۳﴾
و پيالههاى لبالب (۳۴)
وَكَأْسًا دِهَاقًا ﴿۳۴﴾
وَكَأْسًا دِهَاقًا ﴿۳۴﴾
در آنجا نه بيهودهاى شنوند و نه [يكديگر را] تكذيب [كنند] (۳۵)
لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا ﴿۳۵﴾
لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا ﴿۳۵﴾
[اين است] پاداشى از پروردگار تو عطايى از روى حساب (۳۶)
جَزَاء مِّن رَّبِّكَ عَطَاء حِسَابًا ﴿۳۶﴾
جَزَاء مِّن رَّبِّكَ عَطَاء حِسَابًا ﴿۳۶﴾
بالاخره گاری تعالی پس از فراغت از فروکردن هیزم گداخته در ماتحت نافرمانان، به امورات پرهیزگاران می پردازد.
البته در اینجا به زیرکی پرهیزکاری در برابر نافرمانی از گاری تعالی قرار می گیرد، یعنی مردم یا مطیع الله اند و بهشتی، یا نافرمان و جهنمی. در واقع گاری تعالی در اینجا از تکنیک Subliminal Advertising بهره برده اند و همین است که بیشتر مردم ناخودآگاه سرپیچی از خدا را با بی اخلاقی یکی می دانند.
اما در آیات 32 تا 34 خداوند به توصیف جایزه ای که در انتظار پرهیزگاران است می پردازد که باز هم به سان جهنم، مشخصاتی درخور عرب بیابانگرد دارد.
باغچه و تاکستان قطعا آنقدر برای یک فرانسوی یا ایتالیایی و مانند آن معمولی اند که وعده دادن آن در قرآن چیزی جز هرز نمودن کلمات نیست.
اگر گزارشگران آب و هوای کشورهای امپریالیستی را دیده باشید روزهای آفتابی را nice & shiny می گویند، حال آن که خشکی زدگان و آفتاب سوختگان حجاز روز های ابری برایشان بسیار دلپذیرتر است. از این رو شاید اگر رسول الله (ض) در آلپ ظهور می فرمود و می گفت یک ساحل زیبا با آفتاب همیشگی، کلی جماعت بریتانیایی و اسکاندیناوی به جای مسیحی شدن، مسلمان می شدند.
البته در اینجا به زیرکی پرهیزکاری در برابر نافرمانی از گاری تعالی قرار می گیرد، یعنی مردم یا مطیع الله اند و بهشتی، یا نافرمان و جهنمی. در واقع گاری تعالی در اینجا از تکنیک Subliminal Advertising بهره برده اند و همین است که بیشتر مردم ناخودآگاه سرپیچی از خدا را با بی اخلاقی یکی می دانند.
اما در آیات 32 تا 34 خداوند به توصیف جایزه ای که در انتظار پرهیزگاران است می پردازد که باز هم به سان جهنم، مشخصاتی درخور عرب بیابانگرد دارد.
باغچه و تاکستان قطعا آنقدر برای یک فرانسوی یا ایتالیایی و مانند آن معمولی اند که وعده دادن آن در قرآن چیزی جز هرز نمودن کلمات نیست.
اگر گزارشگران آب و هوای کشورهای امپریالیستی را دیده باشید روزهای آفتابی را nice & shiny می گویند، حال آن که خشکی زدگان و آفتاب سوختگان حجاز روز های ابری برایشان بسیار دلپذیرتر است. از این رو شاید اگر رسول الله (ض) در آلپ ظهور می فرمود و می گفت یک ساحل زیبا با آفتاب همیشگی، کلی جماعت بریتانیایی و اسکاندیناوی به جای مسیحی شدن، مسلمان می شدند.
اما در آیه 33 که سکسی ترین آیه قرآن هم هست، گاری تعالی باز هم از
تکنیکهای تبلیغاتی امپریالیستی بهره می جوید و با توصیف شهوت انگیزی از
سینه ها دختران کم سن و سال، هم مهر تاییدی به گرایشات پدوفیلی رسول اکرم و
پیروانش می زند و هم مشت محکمی به دهان یاوه گویانی که امروزه می گویند
چرا در غرب از زن استفاده ابزاری می شود و در اسلام زن چنین است و چنان.
در آیه 34 هم باز تلنگری به گرمای بیابان و تشنگی صحراگردان می زند و
ایشان را به نعمت دست نیافتنی (!) نوشیدنی فراوان امیدوار می کند.
و همه این ها یعنی باغچه و دختران سینه برجسته و پیمانه های لبالب لابد
آنقدر ارزش دارند که الله به آن ها به عنوان پاداشی سخاوتمندانه افتخار
کند!
برخی مفسرین می گویند گاری تعالی به این زبان با مردم سخن گفته تا در ایشان اثر کند. به عبارتی چنین تمثیل هایی به دلیل مقتضیات زمان و فهم کم مردم در آن روزگار بوده.
در پاسخ به این دسته باید گفت: آخر الاغ! مگر خداوند عالم و قادر مطلق مثل من و شما است که مجبور به مقتضیاتی مثل زمان و فهم مخاطبین باشد. آری اگر من و شما بخواهیم برای مردم سخن بگوییم، مجبوریم متناسب با درک شنونده سخن بگوییم. آمّا آیا خدای بیکران هم مجبور است که قرآنش را پر از جفنگیات دختران سینه اناری و میخ بودن کوه ها و فرش بودن زمین و فرورفتن خورشید در چشمه گل آلود و تیراندازی فرشتگان به جنیان و … بکند؟ این ها همه اش حکمت دارد اما ما نمی فهمیم!
برخی مفسرین می گویند گاری تعالی به این زبان با مردم سخن گفته تا در ایشان اثر کند. به عبارتی چنین تمثیل هایی به دلیل مقتضیات زمان و فهم کم مردم در آن روزگار بوده.
در پاسخ به این دسته باید گفت: آخر الاغ! مگر خداوند عالم و قادر مطلق مثل من و شما است که مجبور به مقتضیاتی مثل زمان و فهم مخاطبین باشد. آری اگر من و شما بخواهیم برای مردم سخن بگوییم، مجبوریم متناسب با درک شنونده سخن بگوییم. آمّا آیا خدای بیکران هم مجبور است که قرآنش را پر از جفنگیات دختران سینه اناری و میخ بودن کوه ها و فرش بودن زمین و فرورفتن خورشید در چشمه گل آلود و تیراندازی فرشتگان به جنیان و … بکند؟ این ها همه اش حکمت دارد اما ما نمی فهمیم!
============================
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است بخشايشگرى كه كس را ياراى خطاب با او نيست (۳۷)
رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرحْمَنِ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿۳۷﴾
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است بخشايشگرى كه كس را ياراى خطاب با او نيست (۳۷)
رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرحْمَنِ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿۳۷﴾
در اینجا گاری تعالی به آسمان و زمین و هرچه میان این دو هستند اشاره می فرماید.
از این تعبیر همچنان که در جاهای دیگر فرموده که زمین را فرشی گسترده کرده و آسمان را سقفی برای آن ساخته، می فهمیم که جهان مانند اتاقی است که کف و سقف دارد اما ستونهایش نادیدنی هستند و چیزی هم مثلا در زیر زمین نیست چرا که اگر باشد لابد الله، پروردگار آن نیست.
از این تعبیر همچنان که در جاهای دیگر فرموده که زمین را فرشی گسترده کرده و آسمان را سقفی برای آن ساخته، می فهمیم که جهان مانند اتاقی است که کف و سقف دارد اما ستونهایش نادیدنی هستند و چیزی هم مثلا در زیر زمین نیست چرا که اگر باشد لابد الله، پروردگار آن نیست.
================================
روزى كه روح و فرشتگان به صف مىايستند و [مردم] سخن نگويند مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گويد (۳۸)
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿۳۸﴾
روزى كه روح و فرشتگان به صف مىايستند و [مردم] سخن نگويند مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گويد (۳۸)
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿۳۸﴾
اینجا هم گاری تعالی بار دیگر نبوغ خود را به نمایش می گذارد. بدین
ترتیب که ایشان تنها به کسانی اجازه سخن گفتن می دهند که راست می گویند.
خوب اگر خداوند قبل از گفتن سخنی بداند که راست است یا دروغ، چه نیازی به گفتن آن است؟!
اصلا مگر نه این که گاری تعالی همه چیز را می داند؟ پس روز حساب و زبان گشودن اعضای آدمی برای چیست؟ دادگاه بشری برای این است که شاکی و متشاکی چیزهایی را که قاضی نمی داند به او بگویند تا او داروی کند. خدای متعال که همه چیز را می داند، نعوظی بالله مرض دارد که همه را به صف کند تا شهادت دهند؟!
پاسخ این است که خداوند چنین می کند تا عدالتش را نشان دهد. اما این بدین معنی نیست که خداوند نعوظی بالله عقده خود کم بینی دارد که هی صفاتش را به رخ بندگان ناتوان بکشد.
خوب اگر خداوند قبل از گفتن سخنی بداند که راست است یا دروغ، چه نیازی به گفتن آن است؟!
اصلا مگر نه این که گاری تعالی همه چیز را می داند؟ پس روز حساب و زبان گشودن اعضای آدمی برای چیست؟ دادگاه بشری برای این است که شاکی و متشاکی چیزهایی را که قاضی نمی داند به او بگویند تا او داروی کند. خدای متعال که همه چیز را می داند، نعوظی بالله مرض دارد که همه را به صف کند تا شهادت دهند؟!
پاسخ این است که خداوند چنین می کند تا عدالتش را نشان دهد. اما این بدین معنی نیست که خداوند نعوظی بالله عقده خود کم بینی دارد که هی صفاتش را به رخ بندگان ناتوان بکشد.
=========================================
آن [روز] روز حق است پس هر كه خواهد راه بازگشتى به سوى پروردگار خود بجويد (۳۹)
ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ﴿۳۹﴾
آن [روز] روز حق است پس هر كه خواهد راه بازگشتى به سوى پروردگار خود بجويد (۳۹)
ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ﴿۳۹﴾
در باب این آیه راستش ما نفهمیدیم که بالاخره او هرکه را بخواهد
راهنمایی می کند (یهدی من یشاء) و هر که بخواهد بیراه می گذارد، یا این که
بندگان هر کدام که بخواهند راهی به سوی پروردگارشان می یابند یا این که
اصلا هرکی هرکی است و هرکس هر غلطی خواست می کند و به کسی هم مربوط نیست!
======================================
ما شما را از عذابى نزديك هشدار داديم روزى كه آدمى آنچه را با دستخويش پيش فرستاده است بنگرد و كافر گويد كاش من خاك بودم (۴۰)
إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا ﴿۴۰﴾
ما شما را از عذابى نزديك هشدار داديم روزى كه آدمى آنچه را با دستخويش پيش فرستاده است بنگرد و كافر گويد كاش من خاك بودم (۴۰)
إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا ﴿۴۰﴾
در اینجا هم گاری تعالی باز به عذابی نزدیک اشاره می فرماید که این که
کافر می گوید کاش من خاک بودم بیشتر برای جور آمدن قافیه «خطابا، صوابا،
مآبا» آمده و از آن چیز هایی است که می گویند چون قافیه تنگ آید، نعوظی
بالله شاعر به جفنگ آید.
والسلام علیکم و زحمة الله و درکاته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر